ترس...

امروز ترسیدم... با تمام وجود ترسیدم...

امروز از تمام دنیا و آدمهاش، از همه اطرافیانم، حتی از نزدیک ترین دوستان در حال حاضرم، متنفر شدم

ترسیدم و احساس کردم دلم نمیخواد بمونم، دلم نمیخواد این راه رو ادامه بدم...دلم میخواد از اینجا فرار کنم...


نظرات 20 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 20:49

چرا چی شده قلی؟ (همون گلی در لفظ عامیانه من و دوستام!)
عکس بده جنازه تحویل بگیر...
آلبوم بده قبرستون تحویل بگیر و اینا...!

وای تویی قلی ! هیچی دیگه اصلا چند روز کلا تعطیل بودم، الانیه حرکت در راستای همون اتفاقات انجام دادم، که بعداً گندش در میاد!!

مجید یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 21:13 http://javani.blogno.ir/

مجیــــد منم از اینا :

بچه شیر یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 23:29 http://anahno.blogsky.com


یکم آدرنالین خوبه برا بدن(نیمه پر لیوان)
آجی من بیدی نیست که با این بادا بلرزه

مرسی بهزادی واقعا واقع ممنــــون :)
کلی احتیاج به روحیه داشتم

مهرداد دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 17:25 http://manam-minevisam.blogsky.com

روح؟؟ جن؟؟
نکنه سوسک؟؟؟

یعنی چی ؟!! یعنی من سوسک دیدم، ترسیدم و بعد حتما دوستام سوسکه رو انداختن رو من، و من از اونا متنفر شدم؟!
البته اگه این کار رو میکردن همونجا می کشتمشون!

دخترشرقی دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 21:54 http://delneveshthayeman.blogsky.com/

بعضی وقتها ترس لازمه تجربه هست. این ترس باعث میشه قبل مبتلا شدن تجربه کنیم. خوبه که این ترسا باشه توو زندگیمون تا به مشکلی جدی برنخوریم.
مراقب خودت باش عزیز

آره ترس از همون مبتلا شدنی که میگی این چند روز منو دیوونه کرد...

ممنون عزیزم...برام دعا کن...

پ.نون سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 14:22 http://babune.blogsky.com

از کجا به کجا فرار کنی؟

آدم وقتی که بلیت می‌گیره بهتره مبدأ و مقصدشو روی اون چک کنه...

از همین جایی که هستم به یه جای امن... به یه جایی که این اتفاقات این چند روزه توش نباشه...
امکان نداره خودم میدونم... مبدا داره ولی مقصد نداره...

نونوچه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 17:46 http://nonoche.blogsky.com

چرا؟! چی شده؟!
مگه بردنت تو کلبه وحشت تا کار کنی؟!
اصلا کی گفته بری سر کار؟!

نونوچه سلام!
اینجا رو که باید برم! کلبه وحشت نیست ولی خب یه جورایی بده دیگه دوسش ندارم...! ولی باید تحمل کرد!

اقلیما چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 17:19

ســــــــــــــــــــــــــــــــــلام فــــــــــــــــــرفــــــــــــــــری!خوبی تو؟
آخ آخ پ.نون چه حرفایی میزنه ها!خداییش منم اگه از ترس مقصد نبود فکر کنم تا حالا از مبدا رفته بودم!
ولی حستا خوب میفهمم!منم خیلی وقتا خیلی می ترسم!
ولی شجاع باش تو میتونی!

هی! (این یعنی خوشحالی!)
سلام سلام سلام! خوبی تو؟ من خوبم! خوبم خوبم! دارم به خودم تلقین میکنم!!:دی
منم دیدم نمیدونم مقصد کجاست، فعلا همینجا بمونم بهتره!

بچه شیر پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 00:32 http://anhno.blogsky.com

سیلام
بازم دلم برا همه تنگ شده آجی

سلام
من اینجام! خوبی؟ یه چرا دلت واسه همه تنگ شد؟!

مهرداد جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:11 http://manam-minevisam.blogsky.com


ظارها بخاطر کارت هست! چی شده مگه!؟
دشمن داری بگو جنازش کنیم

ندا جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 17:54 http://lore.blogsky.com


ترس بد نیست
شاید همین ترس باعث میشه خیلی جاها درست از کنار پرتگاه برگردیم
یا وقتی داریم تصمیم میگیریم اون ترس باعث میشه برگردیم به عق یه نگاهی هم بندازیم و بدونیم بداریم با خودمون چیکار میکنیم
ولی دوستم نفرت اصلا خوب نیست خودتو بیشتر ازار میده
شاید یه چیزی و یه کسی و دوست نداشته باشی
ولی باید سعی کنی توی همون دنبال نکته مثبت بگردی
مثلا اگه کار مزخرفی کرد یا چیز مزخرفی بود چشمتو ببندی و ولی یه جای دیگه که یه نکته مثبت دید برای خودت بلدش کنی که بتونی باهاش کنار بیای و بتونی ازش متنفر نباشی

ممنون عزیزم
حرفاتو دوس داشتم
خیلی...

نونوچه جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 19:27 http://nonoche.blogsky.com

نونوچه شنبه 6 اسفند 1390 ساعت 12:27 http://nonoche.blogsky.com

نترس جوجه من...

خودم یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 17:47

یک جای امن را با ذکر مشخصات نام ببرید.

:(
دلم تنگ شده برای زندگی بدون ترس! عین یه بچه که معنی ترس رو نمی فهمه و اینقدر واسه خودش باید و نباید نمیذاره...

بچه شیر دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 16:53 http://anahno.blogsky.com

سلام آجی

سلام بهزادی :)

رها چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 22:01 http://gahemehrbani.blogsky.com/

نه نترس باید نترسی نمیدونم از چی ترسیدی گاهی ادم از خودشم میترسه
برای همه مون پیش میاد که بترسیم اما جا نمیزنیم

ترس از اشتباهی که کردی...

بچه شیر شنبه 13 اسفند 1390 ساعت 10:33 http://anahno.blogsky.com


اومدم دندونامو نشون بدم برم

بذار ببینم خوب مسواک زدی...؟!

مجید جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 00:01 http://javani.blogno.ir/

خب من دستم بنده، تو چرا آپ نمیکنی آخه؟

دستت چرا بنده؟!! خوش نمیگذره بهت؟!
اخم نکن بهت نمیاد!!!:))

خودم دوشنبه 29 اسفند 1390 ساعت 07:54 http://porpot.blogsky.com

فری زندگی اونی نیست که ماها تصور می‌کنیم، اینو جدی میگم. یه دفه برو جنوب می‌فهمی :دی

میدونم دکی
ولی وقتی توی روزمرگی غرق میشی این چیزا یادت نمیمونه...
متاسفم برای خودم!

خودم دوشنبه 29 اسفند 1390 ساعت 07:54 http://porpot.blogsky.com

یادم رفت اسمایلی آخرش رو بذارم: اسمایلی یک جو زده :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد