ماه خدا

دیگه حتی در ظاهر هم نمی‌تونم خودم رو شاد نشون بدم! ماه خدا هم از راه رسید. میخوام توی این ماه اینقدر بالا پایین بپرم تا خدا منو ببینه، مدتی‌ست فکر میکنم خدا منو نمیبینه. مدتی‌ست همه چیز هر روز "بدتر" می‌شود. آنقدر که هر روز دارم به "بد"ها دلم رو خوش می‌کنم...کاش زمان متوقف می‌شد، من تحمل بدتر شدن اوضاع را ندارم. خدایا سقف تحملم همینه که داری می بینی... بس نیست؟



(اگر این روزها به وبلاگـهاتون سر نمی‌زنم بگذارید به حساب حال خرابم... معذرت...)

این نیز بگذرد...!

حرفی برای گفتن ندارم. منتظرم. منتظر " گذشتن" این روزها، که حتما بعدها حسرت همین روزها را خواهم خورد...راستش نمیدانستم هر چه میگذرد قرار است زندگی سخت تر شود و به اصطلاح من قوی تر... منتظرم تا روزها بگذرند و بگذرند تا شاید حکمت پنهانت ، نمایان شود و ...