تلاش برای رسیدن به هدفهایی که توی زندگی داری...
و فکر اینکه آیا این هدفها واقعا اونی هست که اگه بهشون برسی خوشحال میشی...
یا بعدا در طی کردن مسیر به این نتیجه میرسی که این اون چیزی که میخواستی نبوده...
وقتی که دیگه نمیتونی فیلم زندگی رو به عقب برگردونی... و نمیتونی دکمه استاپ رو بزنی و بگی دیگه ادامه نمیدم... نمیشه که ! راهی رو که شروع کردی باید ادامه بدی...
اگه این اهدافت با دلت هماهنگ باشه ، همونیه که میخواستی.
پس هوای دلت رو هم داشته باش.
نمیدونم بعدا دلم چی میخواد...
بایدی تو کار نیست.
راست میگی... میدونم... ولی این از اون دونستن هاست که بیشتر اوقات یادم میره
فیلم زندگی رو نمیشه برگردوند... حرفت صحیح؛ ولی ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه هست... من اعتقاد به شروع دوباره دارم
روحیه قویت قابل ستایشه :)
شاید هدفهاتو اونطور که باید و شاید انتخاب نمیکنی، گرچه آدمها به مرور زمان تغییر میکنن، اما اگه به یه خودشناسی نسبی برسی این اتفاق تا جای ممکن کمتر میشه
آره خودشناسی... راست میگی...
میدونم چی میخوام، ولی از سختی راه میترسم... گاهی فکر میکنم بعدا در اوج سختیهاش به خودم بگم این راه من نبوده...
میترسم توی راه جای اینکه از مسیر لذت ببرم، فقط نگران باشم ...نمیدونم...
این ترسها هستن که باعث میشن هدفت رو عوض کنی و بعد ببینی اونی که خواستی نبوده
گاهی اوقات ترسها هم به خاطر قوی نبودن هدفت پیش میاد، مطمئنم اگه بیشتر به خواسته هات فکر کنی این اتفاق از بین میره
بیشتر... اون روز که کامنتت رو خوندم رفتم که فکر کنم... دیروز فکر کردم... به اینکه چی میخوام... و چقــــدر باید براش تلاش کنم و آیا تحمل اینهمه تلاش رو دارم! یا جا میزنم و میترسم!
میدونی چیه به این نتیجه رسیدم که اگه برای هدفم تلاش نکنم، اگه به خاطر سختی بیخیالش بشم. همیشه همیشه حسرتش توی دلم میمونه و همیشه میگم نرفتم دنبال اونی که دوست داشتم... میدونی چی میگم؟
برای همین تصمیم گرفتم تمرکز کنم روی چیزایی که منو به هدفم میرسونه... :) YES! :دی