آنهمه خوبی ...

نبی الرحمه



40 روز گذشت...

محرم که میشه ... وقتی همه شهر میشه عزاداری... دل مشغولیم میشه امام حسین ... میشه کربلا... 

بعد به حاجت هام فکر میکنم... اینکه باید فرصت رو غنیمت شمرد و متوسل بشم و حاجت هامو بگیرم... 

این وسط میون همه اشک ها و گریه کردنا... به این فکر میکنم من دارم برای مظلومیت امام حسین گریه می کنم یا برای "دنیا"ی خودم... 

مث اونایی که واسه "دنیا"ی خودشون واستادن مقابل امام حسین...

این وسط میون همه اشک ها از خدا، از همون امام حسین و  حضرت ابوالفضل و ... خجالت میکشم...

بعد با خودم لج میکنم و بی‌خیال همه دنیا میشم و گریه میکنم برای "دل زینب" ... 

گاهی فکر میکنم حال اونا گریه کردن نداره و من باید به حال خودم گریه کنم...


محرم که میشه... 

محرم که میشه... از "دنیا" بیزار میشم...



ادامه مطلب ...