فروردین...!

فروردین، ماه دوست داشتنی من تموم شد...



این روزها شدیداً سرم توی کار خودمه!  نمیدونم چرا ولی انگار اینجور تنها بودن رو ترجیح میدم،

برای عملی کردن فکرایی که تو سرمه(!) احتیاج به سکوت دارم و تمرکز. چقدر خوبه که توی اتاقم تنهام... گاهی دلم میخواد با گوشیم یه آهنگی چیزی بذارم ولی امتحان کردم هربار که اینکارو میکنم یکی در اتاق رو میزنه و میاد تو !


جدیداً هم که به آهنگ هیاهو شماعی زاده علاقمند شدم!

پنجشنبه های دوست داشتنی...!

پنجشنبه ها قضیه ش فرق میکنه، من میرم سرکار ولی کاری غیر از این "دوسالانه" کذایی!! 

کاری که قبلا هم میرفتم، از اواسط دوران دانشجویی، و دوسش دارم و حالا به خاطر "دوسالانه" فقط به همین 5شنبه ها محدود شده... : 


بعضی وقتا سروکله زدن با آدما خسته کننده ست...

وقتی که هرچی براشون توضیح میدی بازم حرف خودشون رو میزنن و یه جورایی اصلاً متوجه نیستن که تو داری برای خودشون اینقدر فک میزنی و توضیح میدی و مصلحت اوناست که برات مهمه...

اونوقته که لج میکنم و میگم اینکه نمی فهمه بذار هرکار میخواد بکنه...  ولی باز دلم نمیاد ...باز توضیح میدم...و میگم همش به خاطر خودتونه، این بار یه لبخند حواله م میکنه و میگه بله میدونم ولی... این ولی یعنی خودم بهتر میدونم ...