بودن یا نبودن...!

خب خوبه آدم اگه کاری از دستش برمیاد برای کسی،انجام بده.

وقتی طرف ارزش کمکت رو نمی فهمه چی؟

خب تو با خدا معامله میکنی نه با اون آدم. این درست... ولی وقتی طرف پررو باشه و لطف تو کم کم بشه وظیفه چی؟

من میخوام کمک کنم،نه واسه خوشایند اون آدم واسه رضای خدا. ولی وقتی میبینم اون آدمه پررو میشه،روز به روز داره پرروتر میشه. لجم میگیره... نمیشه هم که به روی خودم نیارم که اون لحظه احتیاج به کمک داره...  اینجوری هم که همش میشه خودخوری!

صبر...!

دعا میکنم

برای تمام دلهای خسته...

برای ویس...

به خاطر تمام روزهای سخت زندگی...

 تمام گاهی خوب بودن ها و گاهی بد بودن ها ....

 تمام تردیدها و ناامیدی ها...

و برای " تمام قلب های بزرگی که می تپند هنوز "